چرا پیامبر یا امامی از جنس زن نداریم؟
چرا پیامبر یا امامی از جنس زن نداریم؟ آیا به این معناست که زنان دارای روحی ضعیف و آلوده بوده؟ چرا زنان نمی توانند رهبری جامعه اسلامی را در دست داشته باشند؟ آیا زنان می توانند مبلغ دین خداوند باشند؟ آیا زن لایق دیدار خداوند و دریافت وحی خداوند نیست؟
قبل از پردازش موضوع ابتدا به نکاتی می پردازیم که در همه شبهات وارده به مسائل زنان از آنها چشم پوشی می شود و به فراموشی سپرده می شود:
1.حقیقت انسان : این موضوع چیزی نیست که بشود در چند سطری از آن گفت و گذر کرد و برای اطلاع بیشتر از این بحث به کتابهای عقاید می شود مراجعه کرد. اما آن چیزی که عده ایی پرچم تساوی حقوق بین زن و مرد را در دست گرفته اند نمی دانند که اصلا زن و مردی در کار نیست که بخواهند با هم تساوی یا متفاوت داشته باشند. شاید زود باشد که مستقیم به سراغ اصل مطلب برویم ولی نتیجه مطالعات را در چند سطری می نویسم : قرآن کریم هنگام طرح مسئله زن و مرد می فرماید : این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید بلکه از چهره انسانیت و حقیقتشان آن را بشناسید. حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد نه بدن او، انسانیت انسان، جان او را تامین می کند و جسم او ابزاری بیش نیست که گاهی مذکر است و گاهی مونث و این منافاتی ندارد که انسان در نشئه دنیا، برزخ و قیامت بدنی متناسب با همان نشئه و مرحله داشته باشد همانطور که در دنیا بدن فرع است نه اصل.
حال اینکه روح مبناست، بنابراین با تربیت و رشد روح می توان به خدا رسید که در این رشد معنوی و روحانی جنسیت دخالت ندارد و چیزی که باعث کمال انسان می شود تقوای اوست : ان اکرمکم عندالله اتقکم ( آیه 13 حجرات). من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه و حیوة طیبة و… ( آیه 97 نحل) یعنی انسانیت با تقوا سنجیده می شود نه با زن و مرد.
2. تفاوت در خلقت زن و مرد و هدف از آن :
دستگاه عظیم خلقت برای اینکه به هدف خود برسد و نوع (انسان) را حفظ کند جهاد عظیم تولید نسل را به وجود آورده است. دائما از کارخانه خود هم جنس نر و هم جنس ماده بوجود می آورد. و در آنجا که بقاء و دوام نسل احتیاج دارد به همکاری و تعاون دو جنس مخصوصا در نوع انسان، برای اینکه این دو را به کمک یکدیگر در این کار وا دارد طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است، کاری کرده است که خودخواهی و منفعت طلبی که لازمه هر ذیحیاتی است تبدیل به خدمت، تعاون و ایثار گردد آنها را طالب هم زیستی با یکدیگر قرار داده است و برای اینکه جسو و جان آنها بهتر به هم بپیوندد تفاوتهای عجیب جسمی و روحی در میان آنها قرار داده است و همین تفاوتهاست که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب و خواهان هم می کند.
اگر زن دارای جسم و جان و خلق و خوی مردانه بود، محال بود که بتواند مرد رت به خدمت خود وا دارد و مرد را شیفته وصال خود نماید و اگر مرد همان صفت جسمی و روانی زن را می داشت ممکن نبود زن او را قهرمان زندگی خود حساب کند و عالی ترین هنر خود را صید و شکار قلب او به حساب آورد. مرد جهانگیر و زن مردگیر آفریده شده است.
این تنها ذره ای از تفاوتهای احساسی آنها به یکدیگر است. همچنین اگر به تفاوتهای جسمی از قبیل: درشت اندام تری مرد نسبت به زن، خشن تر بودنش و قدرت عضلانی و رشد بدنش، و تفاوتهای روانیشان از جمله: احساسات زن جوشانتر از مرد است سریع الهیجان تر بودن زن، محتاط تر، مذهبی تر، پرحرف تر، ترسوتر، نگاه کنیم متوجه خواهیم شد، پشت پرده این تفاوت ها چه زیبایی هایی از قدرت و حکمت خداوند پنهان شده است.
3. تساوی، نه تشابه
شک در این نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسان و برابری آنها از لحاظ انسانی است اما متشابه آنها در حقوق چطور؟ آیا لازمه تساوی حقوق، تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است. تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. مثل تقسیم عادلانه ثروت پدری به فرزندان خود. همه را به یک اندازه و یک قیمت هدیه می دهد ولی به طور مشابه تقسیم نمی کند به یکی زمین به دیگری کارخانه یعنی با توجه به استعداد فرزندانش ثروت خاصی را به فرزندش هدیه می دهد ولی از لحاظ ارزش و امتیاز همه مساوی گرفته اند.
کمیت غیر از کیفیت است. برابری غیر از یکنواختی است. قدر مسلم این است که اسلام حقوق یک جور یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است. اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد رعایت کرده است ولی با تشابه حقوق مخالف است. بین این دو جنس انسان با حفظ انسانیت هر دو، تفاوتهای فیزیکی و روحی وجود دارد و این تفاوتها در آفرینش حکمت بالغه ای دارد که مسئله تقسیم مسئولیت هاست.
4. زندگی اجتماعی
دین خدا فردی - اجتماعی است که این سنت از طریق حکومت اسلامی نشر و ظهور می یابد. خداوند در این عرصه زن و مرد را از یک نهاد پاک و مشترک آفرید و هر یک بنا بر نوع خلقت جسمانی خویش و نرم افزار وجودشان که روان، عواطف و احساسات می باشد موظف به شیوه خاصیاز زندگی فردی و اجتماعی هستند که تمامی اینها خود، مظاهر اسماء و صفات الهی است براساس این سنت الهی ریشهدر خلقت، طبیعت و تمایلات دو جنس دارد. عموم وظایف ها و مسئولیت های اجتماعی جز در مورد ضروری برعهده مردان نهاده شده و برقراری کانون خانواده و مسئولیت خطیر تربیت برعهده زن نهاده شده. حیاتی ترین مسئله انسانی که همواره از آن غفلت می ورزند عبارتست از اینکه منزلگه تعیین کننده سرنوشت ابزاری اجتماعی خانواده است. نطفه شخصیت آدمیان در منزلگه خانواده منعقد می گردد و سپس اجتماع آن را آبیاری می نماید.
٭ زیاد از بحث خارج نشویم و به جواب شبهه بپردازیم:
اول از همه به تفاوت بین نبوت و رسالت می پردازیم:
رسول حامل رسالت است و شرف وساطت بین خداوند و خلق را دارد.
نبی حامل نباء و شرف علم به خداوند را دارد.
نبی از نظر مصداق اعم از رسول است یعنی همه پیامبران دارای مقام نبوت بوده اند، ولی مقام رسالت اختصاص به گروهی از ایشان داشته است. خود نبوت نیز تقسیماتی دارد:
الف) نبوت انبایی: خبر از صفات و ذات و افعال الهی را دارد و بطور عام از معارف الهی خبر می دهد.
ب) نبوت تشریعی: علاوه بر آنچه ذکر شد به تبلیغ احکام، آداب و شریعت نیز می پردازد.
در سوره یوسف آیه 109 - نبوت زنان منظور است نه رسالت آنها.
در قرآن کریم نمونه های زیادی از نبوت انبایی که بعضی از بانوان کریمه داشته اند را معرفی می کند.
الف) ساره و گفت و شنود با فرشتگان
- آیه 71 سوره هود: هنگامیکه فرشته ها به خلیل حق سخن می گفتند، همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود و ضحکی داشت
- آیه72-73 سوره هود: گفتگوی همسر حضرت ابراهیم با فرشتگان: یعنی من مادر می شوم در حالیکه فرتوت و سالمندم و ….
ب) مادر و خواهر حضرت موسی
- آیه 7 سوره قصص: دستور خداوند به مادر حضرت موسی برای به دریا انداختن پسرش
- آیه 11 سوره قصص: این جعبه را تعقیب کن - دستور خداوند به خواهر موسی
ج) مقام حضرت مریم (سلام الله علیها)
- آیه 37 آل عمران: روزی از جانب خداوند برای مریم.
- آیه 17 سوره مریم: پس چون بشری هماهنگ بر او نمایان شد. - ظهور فرشته برای حضرت مریم
- آیات 17-22 سوره مریم: گفتگوی حضرت مریم با جبرئیل.
نبوت انبایی، آگاه شدن فرد از حوادث جهان و آینده آن و اطلاع از آینده خود و دیگران از راه وحی است این نوع نبوت ناشی از مقام ولایت الهی و سرمایه نبوت تشریعی و رسالت اجرایی و پشتوانه آن است، اما ویژه مردان نیست و زنان نیز می توانند به این مقام دست یابند.
٭ توضیح و تفسیر آیه 37 سوره آل عمران: این آیه ادامه بحث آیات قبل درباره سرگذشت حضرت مریم است ولی جمله اخیر ( آیه 37) اشاره به نکته لطیفی دارد و آن اینکه کار خداوند، انبات و رویانیدن است یعنی همانگونه که در درون بذر گیاهان استعدادهایی نهفته است، در درون وجود آدمی و اعماق روح و فطرت او نیز همانگونه استعدادهایی عالی نهفته شده است که اگر انسان خود را تحت تربیت مربیان الهی که باغبانهای باغستان جهان انسانیتند قرار دهد و به سرعت پرورش می یابد و آن استعدادهای خداداد آشکار می شود.
نتیجه:
- علت مرد بودن انبیاء و اولیای الهی توانمندی جسمی و فکری ایشان و آن هم بنا بر خلقت و طبیعت خدادادی آنهاست.
- گرچه هدایت جنبه اجتماعی دارد و باید به استقرار حکومت عدل بیانجامد و از امور اجرایی است اما هدایت و گسترش معنویت و اخلاق و ارتباط با معنویت مطلق و خداوند متعال منحصر به جنس و نوع خاصی نیست و هرکس تقرب بیشتری داشته باشد و حقیقت و ارزش انسانی خود را با تقوا و عمل صالح بالا ببرد در ضمن اینکه بهره بیشتری از معنویات و روحانیت و اخلاق حسنه می برد خود مبلغ کارآمدتری برای دین خدا خواهد بود چه اینکه بزرگان دین صرفا مردان نبوده اند و بانوان مکرمه بسیاری به کمالات الهیه رسیده و خود را از مدافعان حق و مشعلداران راه هدایت بوده اند.
- نبوت و رسالت نیاز کارهای اجرایی - فکری - جسمی و رویارویی با هر محرم و نامحرم دارد. از طرفی پشتوانه رسالت مقام ولایت است و کمال انسان، رسیدن به مقام ولی الله است که این مکقام زن و مرد ندارد، مسئله غلبه احساس زن بر حیاتش و عفت و عصمتش او را در رویارویی با هر کسی معذور می کند.
- پیامبر و امام باید با همه افراد جامعه تماس بگیرد یا در جنگ وسایل دیگر فرماندهی را بعهده بگیرد که این کار برای بانوان دشوار است - این عین عدالت خداوند است.
- از طرفی همه مردان نیز دارای نبوت نیستند بلکه تعداد اندکی این مسئولیت را داشته اند.
منابع:
قرآن کریم
تفاسیر نمونه و المیزان
انسان کامل (شهید مطهری)
نظام حقوق زن در اسلام (شهید مطهری)
زن در آینه جمال و جلال الهی ( آیت الله جوادی آملی)
زن از دیدگاه نهج البلاغه ( فاطمه علایی)
محقق: سرکارخانم منصوره بنجویی
پایه پنجم حوزه