...طلبه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
مصدر آنها بهشت بود/ هیچگاه متکلم وحده نبودند، و البته مع الغیر هم نه، بلکه مع الله بودند / چون التقاء ساکنین محال بود، از بین سکون در حوزه و سکون در شهر، فتح را برگزیدند/ فعل بودند، که هم معنا داشتند و هم زمان/ ولی هیچگاه افعال ناقصه نشدند / حروف مشبهة بالفعل که هیچ /می توان گفت افعال مقاربه بودند، چون قرب خدا را برگزیدند/ هیچگاه حاضر نشدند “لن” که نفی ابد می کند، بر سر آنان خراب شود و زندگی ابدی را برگزیدند/ حالشان حال خوشی بود/به حروف جر محل نمی گذاشتند/ از دنیا منصرف بودند ولی وقتی جبهه می رفتند غیر منصرف می شدند ، تا شهادت /معرب نبودند، که با عوامل مختلف رنگ عوض کنند/ بلکه مبنی بودند آن هم مبنی بر فتح/ ازحروف استفهام خیلی استفاده می کردند/ علم بودند/در “ضرب زید عمروا” نه با زید میانهی خوبی داشتند نه با عمرو، چون یکی همیشه ظالم بود و یکی همیشه مظلوم /البته اگر مرحوم مصنف زنده بود امروز به استعمال زید در غیر ما وضع له اعتراض می کرد/ مساله زنبوریه باعث نشد مثل زنبور به دیگران نیش بزنند/ الفیه ابن مالک را کنار گذاشتند و ابن عقیل آن هم از نوع مسلمش را انتخاب کردند/ در هدایه، هدایت شدند و با صمدیه، عبدالصمد /در اختلاف بین بصریون و کوفیون حق را به کربلائیون دادند/ گاهی احتیاط را در ترک احتیاط می دانستند/ مکررات مدرس افغانی را بر نتابیدند/ از میان کتاب های مختلف شرح لمعه جهاد را برگزیدند/ سبق و رمایه را که خواندن درمیدان جنگ از دیگران سبقت گرفتند/ “و ما رمیت اذ رمیت” را در جبهه به کار بستند/ قاعده ید، آنها را از داشتن دست بی نیاز کرده بود /از سوق المسلمین فراری بودند و دوکوهه سوق المسلمین آنها بود/ رویت هلالشان در شب های عملیات بود، که یک جا شهریه و مرحمتیشان را از مهدی فاطمه دریافت می کردند/ شب عملیات عمامهها به سر نمی بستند و لباس جندی را خلاف مروت نمی دانستند/ جز خدا هیچ کس حق نداشت به آنها اضافه شود /آنها هم جز خدا به کسی اضافه نمی شدند /ظرف و شبه ظرف کانون های قدرت نبودند/ در تزاحم بین ماندن و رفتن ، زحمت رفتن را به خود هموار می کردند/ قول و فعلشان با هم تناقض نداشت/ برائتشان سوره برائت بود/ هیچگاه به انسانیت خود شک نکردند، که نیازمند اصل استصحاب باشند/ عمل به قطع را هم واجب می دانستند.
واما دسته دوم؛
از میان همه مستحبات، به مستحبات اکل و شرب علاقه وافری داشتند/ أطعمه و أشربه را خوب می خواندند ولی از کتاب جهاد به دلیل مبتلابه نبودن به سادگی می گذشتند/ خواب قیلوله شان ترک نمی شد/ البته کتاب نکاح را آنقدر می خواندند تا ملکه راسخه ای گردد که لا تزول بسرعةِ!/ تنحنح شان ترک نمی شد / به باب تخرخر علاقه خاصی داشتند/ و “کلوا و اشربوا” را برجسته ترین آیهی قرآن می دانستند/ و به جای “و لاتسرفوا” ، حتی تنفجروا را صرف می کردند!/با آن همه درسی که می خواندند، تازه وقتی از آنها سوال می شد: که مطول چه کتابی است؟می گفتند: مطول کتابی است در علم فقه، هر آن کسبخواند شود خوشنویس!
بگذریم، دسته اول رستگار شدند و اگرچه متاجر را با هم می خواندیم، ولی تجارت آنها موفقیت آمیز تر بود…
یاد و خاطر همه شهدای دفاع مقدس به ویژه شهدای روحانی گرامی باد…
برای دانلود فایل صوتی متن طلبه شهیداینجارا کلیک کنید