شبهه
چرا ارث مرد دو برابر زن می باشد.
مقدمه: در زمانی که اسلام ظهور کرد زن در هیچ جای دنیا و تحت هیچ عنوانی ارث نمی برد، یعنی مادر و همسر یا دختر بودن برای زن هیچ حقی ایجاد نمی کرد. اسلام در آن دوران پر از تبعیض، انقلابی در خصوص حق زنان ایجاد کرد، اما اکنون متاسفانه به جای قدردانی از دین بزرگ و الهی عده ای با تبلیغ علیه اسلام قصد وارونه جلوه دادن قوانین اسلام را دارند. کلیه قوانین اسلام بر مبنای ظرفیت ها و انتظارات و خواسته ها و مسئولیت تدوین شده است و از افراط و تفریط به دور است.
- اما این سوال به طور کلی غلط است چرا که در مورد تقسیم ارث با توجه به آسیب اجتماعی و اقتصادی که بر اثر فوت به زن یا مرد می رسد در اسلام حکم متفاوت است و اینگونه نیست که همیشه ارث مرد دو برابر زن باشد.
مثلا پدر و مادری فرزندی را از دست می دهند چون آسیب اقتصادی هر دو یکسان است هر دو یک ششم ارث می برند یا در موردی که خانواده ای فرزندان خود را از دست داده و نوه هایشان زنده بمانند سپس پدر بزرگشان فوت نماید، چون آسیب اقتصادی به آن نوه ای که پدر خود را از دست داده بیشتر از نوه ای است که مادر خود را از دست داده در نتیجه نوه ای که پدر خود را از دست داده هر چند دختر باشد اما دو برابر پسری که مادرش را از دست داده ارث می برد.
- از طرف دیگر پدر خانواده در صورتی که تشخیص دهد دختران او نیز به اندازه پسران نیاز به ارث دارند اسلام دست او را برای تقسیم برابر بازی گذاشته است.
با اینکه ظاهرا ارث مرد دو برابر زن است اما با دقت روشن می شود که از یک نظر ارث زنان دو برابر مردان می باشد و این به خاطر حمایتی است که اسلام از حقوق زنان کرده است.
اسلام وظایفی را برعهده مردان گذارده که با توجه به آن نیمی از درآمد مردان عملا خرج زنان می شود، درحالی که برعهده زنان چیزی گذارده نشده است. مرد باید هزینه زندگی همسر خود را طبق نیازمندی او از مسکن، پوشاک، خوراک، و سایر لوازم بپردازد. و هزینه زندگی فرزندان خردسال نیز برعهده اوست.
در صورتی که زنان از هرگونه پرداخت هزینه ای حتی برای خودشان معاف هستند بنابراین یک زن می تواند تمام سهم ارث خود را پس انداز کند در حالی که مرد ناچار است آن را برای خود و همسر و فرزندان خرج کند و نتیجه آن عملا چنین می شوذد که نیمی از درآمد مرد برای زن خرج می شود و نیمی برای خودش درحالی که سهم زن هم چنان بحال خود باقی می ماند.
در دین مبین اسلام شخصیت انسانی زن برابر با مردان بوده و در رسیدن به درجات کمال انسانی هیچ تفاوتی بین این دو جنس قرارداده نشده است که آیات قرآن و احکام دین مبین اسلام به خوبی گویای آن است «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات/13)
ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریده ایم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ( و اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
در دوران جاهلی نه تنها به زن ارث نمی دادند بلکه بدون توجه به رضایت او همانند دیگران اموال متوفی وی را به ارث می بردند و این قانون جاهلی به وسیله قرآن کریم منسوخ شد.
اسلام احکام ارث را یر اساس جنسیت مرد یا زن بودن وضع نکرده بلکه براساس مسئولیت مالی و موقعیتی است که این دو در خانواده دارند. در پاره ای از موارد زن پس از مرد سهم می برد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظر کلی اسلام نسبت به خانواده تقسیم وظایف و مسئولیت ها سازگار و عادلانه است.
پس بهتر است سوال را این طور مطرح کنیم، چرا در برخی موارد ارث زنان نصف مردان است؟
امام رضا علیه السلام در پاسخ به این سوال فرمودند: ( زن وقتی که شوهر کرد مالی به عنوان مهر می گیرد و هزینه زندگی وی برعهده مرد است و مرد باید نفقه و سایر مخارج زن را بدهد ولی برعهده زن چیزی نیست از این جهت حق مرد بیشتر است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: « علتش این است که اسلام سربازی را بر زن واجب نکرده و مهر و نفقه را برمرد لازم شمرده است»
نتیجه : نصف شدن ارث زنان نسبت به مردان در برخی موارد با توجه به مسئولیت های اقتصادی در خانواده و جامعه مانند دادن نفقه و مهریه و شرکت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعی که برعهده مردان نهاده شده، تنظیم شده است و دین اسلام برای ایجاد تعادل میان مسئولیت و حق این احکام را وضع نموده است طبیعی است که دین اسلام وقتی مسئولیت مالی بیشتری را بر دوش مردان قرارداده حق بیشتری را نیز در ارث قرارداده تا بین مسئولیت ها و حق تعادل برقرار شود. بنابراین اگرچه زمان کنونی زنان نیز غالبا با شغل و درآمد دارند و خرج خانه را نیز می دهند اما در احکام دین اسلام درآمد های زنان اختصاص به خودشان دارند و هیچ تکلیفی در مخارج خانه برعهده آنان نیبست و آنها می توانند اموال خود را اصلا خرج خانواده نکنند ولی بر مردان واجب است که خرج خانواده را بپردازند.
1. حجرات 13
2. جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص 346
3. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 4، ص 360